در مدیریت پروژه، تعیین اهداف و اندازهگیری پیشرفت شبیه مسیر حرکت در تاریکی است؛ یعنی بدون چراغ، هر قدم میتواند اشتباه باشد. KPI و OKR چراغهایی در دست مدیران پروژه هستند، اما هرکدام بر چیزهای متفاوتی نور میاندازند. KPI نشان میدهد کجا ایستادهاید و چه چیزی را باید اصلاح کنید، درحالیکه OKR مسیر آینده را روشن میکند و شما را بهسمت دستاوردهای بزرگ هدایت میکند. در این مقاله، به بررسی دقیق تفاوت KPI و OKR و کاربرد عملی آنها در پروژهها میپردازیم تا تیمهای پروژه بتوانند بهترین چراغ را برای روشنکردن مسیر موفقیت خود انتخاب کنند.

OKR (Objectives and Key Results) چیست؟
مدیریت پروژه مبتنی بر OKR به تیمها و سازمانها کمک میکند اهداف خود را مشخص کنند و نتایج کلیدی قابل اندازهگیری برای رسیدن به آن اهداف تعریف کنند. این روش به مدیران و تیمها اجازه میدهد تمرکز خود را روی اولویتهای اصلی قرار دهند و بدانند که چه اقداماتی واقعاً به موفقیت منجر میشود.
📌ساختار OKR:
- Objective (هدف): هدفی است که قرار است تیم به آن دست پیدا کند؛ باید واضح، الهامبخش و قابل دستیابی باشد. هدفها میتوانند کوتاهمدت، میانمدت یا بلندمدت باشند.
- Key Results (نتایج کلیدی): معیارهایی هستند که مشخص میکنند چگونه میتوان به هدف رسید. هر هدف معمولاً ۳ تا ۵ نتیجه کلیدی دارد و نتایج کلیدی میتوانند کمی یا کیفی باشند.
📌فرمول کلی برای نوشتن OKR:
- من [هدف] را دنبال میکنم که با [نتایج کلیدی] اندازهگیری میشود.
📌مثال عملی OKR برای افزایش فروش و درآمد:
- هدف: افزایش درآمد فروش سالانه
- نتایج کلیدی:
- افزایش نرخ تبدیل وب از 25٪
- افزایش میانگین ارزش اشتراک از 300 به 500 دلار
- کاهش متوسط روزهای فروش از 20 به 17 روز
بهطور کلی، OKR تمرکز تیم را بر روی اهداف کلیدی قرار میدهد و مسیر رشد و موفقیت را روشن میکند. این شاخص، وضعیت فعلی را نشان نمیدهد.
KPI (Key Performance Indicator) چیست؟
KPI یا شاخص عملکرد کلیدی، یک معیار کمی است که پیشرفت تیم، پروژه یا سازمان را نسبت به اهداف مشخص اندازهگیری میکند. KPI وضعیت فعلی عملکرد را نشان میدهد و میگوید «ما کجای مسیر هستیم و آیا نیاز به اقدامات اصلاحی داریم؟».
📌فرمول KPI:
KPI = (مقدار واقعی عملکرد / هدف عملکرد) × 100
- مقدار واقعی عملکرد: عددی که در بازه زمانی مشخص به دست آمده (مثلاً تعداد فروش، نرخ تبدیل، زمان پاسخگویی و غیره)
- هدف یا استاندارد عملکرد: عددی که بهعنوان هدف تعیین شده است.
نتیجه معمولاً به درصد یا عددی قابل سنجش تبدیل میشود تا مشخص شود که آیا به هدف رسیدهاید یا نه.
📌مثال عملی KPI برای تیم فروش:
- تغییر میانگین ارزش قرارداد از 250 دلار به 350 دلار
- تعداد قراردادهای بستهشده در ماه: حداقل 50 قرارداد
بهطور کلی، KPI وضعیت فعلی و عملکرد ملموس را اندازهگیری میکند و برای تصمیمگیری و اصلاح مسیر اهمیت دارد، اما مسیر آینده یا اولویتهای کلیدی را نشان نمیدهد.
مقاله مرتبط: «برترین شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI) برای ارزیابی موفقیت پروژهها»

تفاوت OKR و KPI در مدیریت پروژه
OKR و KPI هر دو ابزارهایی برای مدیریت پروژه هستند، اما تفاوت اصلی آنها در هدف و کاربردشان است. OKR چهارچوبی برای هدفگذاری است که مسیر و اقدامات لازم برای رسیدن به اهداف کلان را مشخص میکند، درحالیکه KPI شاخصی کمی است که وضعیت فعلی عملکرد را نشان میدهد. در ادامه تفاوت KPI و OKR را از جهات مختلف بررسی میکنیم.
1. ماهیت و کاربرد
مهمترین تفاوت KPI و OKR در ماهیت و کاربرد این دو است:
OKR: چهارچوب، هدفگذاری است که اهداف جسورانه و استراتژیک را تعیین میکند و نتایج کلیدی برای دستیابی به آن اهداف را مشخص میکند. OKR بیشتر به پیشرفت و حرکت رو به جلو سازمان توجه دارد و انگیزه تیمها را افزایش میدهد.
مثال عملی:
- هدف (Objective): جذب مشتریان جدید به کافیشاپ محلی
- نتایج کلیدی 1: افزایش تعداد مشتریان روزانه از 50 به 70 نفر در سه ماه آینده
- نتایج کلیدی 2: دریافت حداقل 50 نظر مثبت مشتریان جدید در شبکههای اجتماعی در طول سه ماه
KPI: شاخص عملکرد کلیدی، یک معیار کمی است که عملکرد فعلی را نسبت به اهداف تعیینشده میسنجد و بیشتر برای کنترل وضعیت موجود استفاده میشود.
مثال عملی:
- تعداد فریلنسرهایی که هر روز از فضای کاری استفاده میکنند
- تعداد اشتراکهای سالانه خریداریشده
2. هدفگذاری و مسیر حرکت
تفاوت دیگر KPI و OKR در هدفگذاری و مسیر حرکت است.
OKR: مسیر رسیدن به هدف را مشخص میکند و به تیم نشان میدهد چه اقداماتی باید انجام شود. OKRها اهداف بلندپروازانه و الهامبخش دارند و بر تغییر و رشد تمرکز میکنند.
مثال عملی:
- هدف: بردن قهرمانی مسابقات Formula 1
- نتایج کلیدی 1: کسب جایگاه اول تا سوم در حداقل 80٪ مسابقات
- نتایج کلیدی 2: کسب پول پوزیشن در حداقل 50٪ مسابقات
KPI: صرفاً یک عدد یا معیار است که عملکرد فعلی را اندازه میگیرد و مسیر یا اقدامات لازم برای رسیدن به هدف را نشان نمیدهد.
مثال عملی:
- میانگین زمان هر دور مسابقه
- زمان توقف در پیست
- امتیاز راننده
3. همکاری و بازبینی
یکی دیگر از تفاوتهای KPI و OKR در همکاری و بازبینی است:
OKR: تدوین OKRها معمولاً بهصورت مشارکتی انجام میشود. اعضای تیم در تعریف اهداف و نتایج کلیدی دخیل هستند. OKRها مرتب بازبینی میشوند تا با تغییرات بازار یا اولویتهای سازمان هماهنگ شوند.
KPI: اغلب توسط مدیریت تعیین میشوند و ثابت باقی میمانند، اما در مدیریت پروژه چابک ممکن است تیمها در تعیین آن مشارکت داشته باشند تا از اشتباه در اندازهگیری جلوگیری شود.

نحوه تعامل OKR و KPI
تفاوت KPI و OKR نحوه تعامل آنها با یکدیگر را مشخص میکند. معمولاً ابتدا OKR تعریف میشود و سپس KPIها برای اندازهگیری پیشرفت در رسیدن به آن هدف تعیین میشوند.
مثال عملی:
اگر هدف OKR افزایش رضایت مشتری باشد، نتایج کلیدی میتوانند شامل استخدام نمایندگان خدمات مشتری و ثبت بازخوردهای مشتری باشند. برای این نتایج کلیدی KPIهایی مانند میانگین امتیاز رضایت مشتری یا زمان پاسخ به تیکتها برای سنجش پیشرفت تعیین میشوند.
آیا OKR میتواند جایگزین KPI شود؟
اگر قرار باشد تغییر قابل توجهی در یک KPI ایجاد شود، میتوان آن را به یک OKR تبدیل کرد.
مثال عملی:
تیم فروش بهدلیل عدم رعایت KPI تماس با مشتریان جدید در بازه زمانی مشخص، از هدف عقب مانده است. این KPI میتواند برای یک بازه کوتاه به یک OKR تبدیل شود تا تیم فروش تمرکز خود را روی بهبود آن شاخص بگذارد. بهمحض اینکه تیم نشان دهد میتواند به این هدف برسد، میتوان آن را دوباره به KPI تبدیل کرد. به این ترتیب مدیریت همچنان به این شاخص توجه خواهد کرد، اما نیازی نیست که در بلندمدت جزو OKRها باشد.
اشتباهات رایج در استفاده از KPI
در ادامه بررسی تفاوت KPI و OKR، اشتباهات رایج در استفاده از KPI را یادآور میشویم:
- KPI بهعنوان هدف مستقل در نظر گرفته شود.
- دنبالکردن شاخصهای ظاهری (Vanity Metrics) بهجای شاخصهای هدایتکننده (Leading Indicators) که وضعیت واقعی کسبوکار و مسیر بهبود را نشان میدهند.
- انتخاب شاخصهای نامربوط یا اشتباه صرفاً به این دلیل که «باید چیزی اندازهگیری شود».
اشتباهات رایج در استفاده از OKR
در ادامه بررسی تفاوت KPI و OKR، اشتباهات رایج در استفاده از OKR را یادآور میشویم:
- تمرکز بیشازحد روی هدف (Objective): اگر هدف بهتنهایی بهعنوان شاخص در نظر گرفته شود، تیم ممکن است تنها روی عدد تمرکز کند و یادگیری برای بهبود عملکرد را نادیده بگیرد.
- عدم تشخیص تفاوت بین OKRهای بلندپروازانه و متعهدانه.
- تکیه به OKRهای بلندپروازانه که ممکن است در ابتدا تیم را دلسرد کند؛ بهتر است ترکیبی از اهداف بلندپروازانه و واقعبینانه در ایجاد OKRها به کار گرفته شوند.
- قراردادن اهداف روزمره بهعنوان OKR
نکات مهم در مشخصکردن KPIها
هنگام مشخصکردن و استفاده از KPIها لازم است نکات زیر را در نظر بگیرد:
- تعداد KPIها را محدود نگه دارید: تمرکز بر شاخصهای مهم که با اهداف استراتژیک شما همسو هستند.
- شفافیت و ارائه زمینه: هر KPI باید تعریف روشن و روش اندازهگیری مشخص داشته باشد و ارتباط آن با استراتژی کسبوکار توضیح داده شود.
- مرور و بهروزرسانی منظم: شاخصهای مهم امروز ممکن است در فصل بعد کماهمیت شوند؛ بنابراین KPIها را مرتب بررسی و بهروز کنید.
- استفاده از نرمافزار: یک نرم افزار مدیریت پروژه کارامد، جمعآوری و تحلیل دادهها را ساده کرده و گزارشدهی را خودکار میکند. با استفاده از این اپلیکیشنها، میتوانید KPI را محاسبه کنید.
نکات مهم در مشخصکردن OKRها
هنگام مشخصکردن OKRها لازم است نکات زیر را در نظر بگیرد:
- شروع با اهداف محدود و مشخص: چند هدف مشخص که با اهداف کلی کسبوکار همسو هستند، انتخاب کنید تا اجرای OKR سادهتر باشد و اولویتبندی پروژهها آسان شود.
- حمایت مدیران ارشد: قبل از شروع برنامه OKR، اطمینان حاصل کنید که تمام ذینفعان از مزایای آن آگاه هستند و پشتیبانی میکنند.
- چرخههای OKR ماهانه یا فصلی: اهداف بلندمدت را به وظایف قابل مدیریت تقسیم کنید تا بررسی و اصلاح دورهای انجام شود.
- بازبینی و تنظیم منظم: OKRها معمولاً بهصورت فصلی بازبینی میشوند، اما برای پروژههای سریعالتحول، بازبینیهای مکرر مفید است.
خلاصه مقاله
در مدیریت پروژه، KPI و OKR ابزارهای حیاتی برای اندازهگیری پیشرفت و هدفگذاری هستند. تفاوت KPI و OKR، آنها را به مکملهای خوبی برای یکدیگر تبدیل میکند. KPI شاخصهای کمی هستند که وضعیت فعلی عملکرد را نشان میدهند و برای اصلاح مسیر استفاده میشوند، درحالیکه OKR چهارچوبی برای تعیین اهداف جسورانه و نتایج کلیدی است که مسیر آینده و رشد سازمان را روشن میکند. OKRها مشارکتی و قابل بازبینی هستند، درحالیکه KPIها اغلب ثابت و مدیریتیاند. OKRها مسیر حرکت و اقدامات لازم را مشخص میکنند، KPIها عملکرد واقعی را اندازه میگیرند. استفاده همزمان از هر دو، تصمیمگیری بهتر و پیشرفت مؤثر تیمها را ممکن میسازد.
